-
9 ذیالحجه/ 9 دی
جمعه 8 دیماه سال 1385 21:50
) شهادت مسلم بن عقیل(ع به نام خداوند بخشنده مهربان از حسین بن علی به همه مؤمنان و مسلمانان! ... سخن اکثر شما این بود که: «امامی نداریم. پس رو سوی ما آور، شاید که خداوند ما را در پرتو وجود تو، برحق و هدایت گرد آورد.» و من برادر، پسر عمو و معتمد خاندانم، مسلم بن عقیل را نزد شما میفرستم.
-
زمستان
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 11:20
این زمستان نیز از راه رسید. می شود ۳۳ زمستان. خدای من چند زمستان دیگر خواهم دید؟ مدت هاست از آن برفهایی که تا زانو روی زمین می نشست جدا شده ام. ولی از یادم نرفته آن برف و سرمایی که یک جورهایی لذتبخش بود. وقتی می سوزاند زود پناه می بردیم به کرسی. وقتی گرما به پاهای یخ زده مان می خورد دوباره می سوخت. اما باز برف را...
-
به یاد آن دهقان عزیز
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1385 11:05
دهقان فداکار آذری زبان است و قادر به صحبت کردن به زبان فارسی نیست. خواجوی به داستان فداکاری خود اشاره می کند و می گوید: یکی از روزهای پاییز بود. شب میهمان داشتیم و میهمانم گفت که باید برود و خواست که وی را تا ایستگاه برسانم. او را به منزل رئیس پاسگاه بردم و خواستم که شب تا زمان رسیدن قطار آنجا باشد و خود به سمت زمین...
-
بخشی از رمان صبح بارانی(داستان زندگی آیت الله بروجردی)
دوشنبه 27 آذرماه سال 1385 11:55
نمیدانم شاید پدرم میخواهد مرا در بروجرد نگهم دارد. اگر چنین باشد من دق میکنم. اصلا شاید هم میخواهد مرا به نجف بفرستد. نمیدانم. فعلاً که در اصفهان راحتم. صبح خیسِ پاییز در کوچه پس کوچههای بروجرد. هوا سرد و بارانی است. سوز باد پاییزی. طعم روزهای کودکی. مزه روزهای گذشته. از لای درختان عریان به قامت خمیده و پیر مسجد...
-
باران
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 11:41
1 صبح پیش از آفتاب، آقا ، برخاست. چهل مرد باید روانه مسجد می شدند. آیا آمده بودند ؟ پنجره را به روی بهار باز کرد. چهل مرد ، چهل نفر از آنهایی که با تقوا بودند و آقا آن ها را خوب میشناخت . چهل روحانی - حیاط مدرسه- زیر درختان کاج آماده بودند . آقا شاگردانش را روانه کرد. بدرقه راهشان ، اشک بود . مدتها بود چنین نگریسته...
-
کنار قمرود
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1385 11:45
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آذرماه سال 1385 10:41
چرا؟
-
زندگی هندسی
سهشنبه 21 آذرماه سال 1385 10:32
در زندگی هندسی خود به آخر خط رسیدهام. منحی عشق هنوز پایین است. و آیا برای یک زندگی طولانی دوباره این عمر برباد رفتهام را محاسبه کنم؟ آه چقدر در نوسان است تپش قلبم! گاهی به صفر میرسد این صاحب مرده و گاهی به توان چند عدد دو رقمی ضربانش شدیدتر میشود! آهای گالیله، فیثاغورث، آهای صاحبدلان مددی! هیهات از این زندگی دایره...
-
محبوب قرن
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 11:27
-
فصلها زیبایند(به یاد زمستانهای کودکی)
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1385 00:12
-
آن روز، آن مهمانی
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 23:13
رقعی ۱۳۸۵ نویسنده : مجید محبوبی انتشارات : بوستان کتاب قم قیمت : 6500 ریال موجودی کتاب: 1 شماره استاندارد بین المللی کتاب : 964548149X تعداد بازدید از این کتاب : 71 آن روز، آن مهمانی، مجموعه داستان های کوتاهی است که زندگانی و حیات پاک چند تن از عالمان و دانشوران را با استفاده از فنون مختلف داستان نویسی و به قلم روان و...